شهرستان پارسا آباد یا همون پاریس کوچولو






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


شهرام آذروند

هرگز مرتکب این اشتباه نمی شوم، که با کسانی که برای نظراتشان اهمیتی قائل نیستم، بحث کنم! یاد گرفته ام که : 1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي کند. 2. با وقيح جدل نکنم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روحم را تباه مي کند . 3. از حسود دوري کنم چون حتي اگر دنيا را هم به او تقديم کنم باز هم از من بيزار خواهد بود . 4. تنهايي را به بودن در جمعي که به آن تعلق ندارم ترجيح دهم. . . . اگر نمی توانی شاهراه باشی، كوره راه باش. اگر نمی توانی خورشید باشی، ستاره باش. كمیت نشانگر پیروزی یا ناكامی تو نیست. هر آنچه هستی، باش.

پارس‌آباد برآیند موقعیّت جغرافیایی و اقتصادی مغان است. حدود 50 سال پیش، آنگاه که برنامه‌ریزان کشاورزی ایران چشم گشودند و مغان را «دیدند»، پارس‌آباد جوانه زد و به سرعت رشد کرد.

 

این رشد به قدری سریع بوده است که امروزه پارس‌آباد شهری است با مختصّات خاصّ خود: شهر مهاجران، شهر اسکان‌یافتگان عشایر و ایلات، شهر تولید گندم و ذرّت و پنبه و قند، شهر کارخانه‌ها و شهر کار.

 

از گذشته‌های دور نقطه‌ای که شهر کار، در آن واقع است، چه می‌دانیم؟ اطّلاعات اندک ما در باره‌ی‌ آن بخش از تاریخ کره‌ی زمین، که در ادوار زمین‌شناسی، از هم می‌گسلد و گم می‌شود؛ نشان می‌دهد که «مغان تا اوایل دوران سوّم زمین‌شناسی به صورت دریای کم‌عمق، در زیر آب بوده است و چون ارتفاع کمتری نسبت به سطح آبهای آزاد دارد (پارس‌آباد حدود 30 تا 40 متر) تا نیمه‌ی دوّم دوران سوّم، شکل خلیج داشته است. از این دوران به بعد، بر اثر کاهش تدریجی آب، به صورت جلگه‌ی وسیعی بین رود کر و ارس شکل گرفته و اکنون حدود سه میلیون سال است که صورت خشکی دارد»

 

می‌دانیم که بخش عمده‌ی این سه میلیون سال در «نقطه‌ی تاریک تاریخ»(2) واقع است و دانش ما در مورد رویدادهای آن بسیار اندک، غیر یقینی و تنها مبتنی بر فسیل‌شناسی و شناخت عمر رسوبات است. پیشتر که می‌آییم اندک ـ اندک در می‌یابیم که به قول زیست شناسان، «حدود یک میلیون سال از پیدایش آدمی بر روی زمین می‌گذرد.»

 حقیقت آن است که بخش روشن این یک میلیون سال، به سختی بر10هزار سال بالغ میشود. به این معنی که کمتر ملّتی را میتوان پیدا کرد که تاریخ روشن 10 هزار ساله داشته باشد. چه ابتدای بخش روشن تاریخ، اختراع خط است و اختراع خط، حتّی با سخاوتمندی خاصّی که در اندازه گیری عمرهای تاریخی به عمل می‌آید، به سختی تا «هفت هزار سال» بالغ می‌شود.

 

روشن است که از این نظر وضع مغان ـ زادگاه و زیستگاه پارس‌آباد ـ پوشیدگی پیچیدگی و ایهام بیشتری دارد.

 

مورّخین و گزارشگران پارس‌آباد که با احساس غروری تحسین‌برانگیز، از کتاب درسی جغرافیای استان اردبیل، سال دوّم آموزش متوسّطه‌ عمومی، نقل می‌کنند که «جلگه‌ی مغان روزگاری آباد بوده و تمدّنی داشته که بعدها بر اثر حوادث نامعلومی از میان رفته است» و آبادی اولتان را بازمانده‌ی 12 شهری می‌دانند که به اسامی 12 ماه سال، در کنار ارس بنا شده بوده است، در صدد برنیامده‌اند که روشن کنند چرا باید تمدّنی در ساحل رودخانه‌ای پر آب و زمینی با خاک زراعی مرغوب، آنچنان نابود شود که دیگر تا قرنها کوچکترین ادامه‌ای نداشته باشد.

 

اینکه شهری یا شهرهایی بر اثر زلزله یا فرو رفتگی زمین از بین برود، عجیب نیست. شگفت‌آور و سؤال برانگیز آن است که ساحل رودخانه ارس از نابودی آن شهرها! تا اواسط سده‌ی حاضر، ‌لم‌یزرع و غیر مسکون باقی مانده و تنها مرتع زمستانی شبانکاران باشد، تا آنکه در سال 1328 هجری شمسی به نام قوچ‌قشلاقی(7) نمود پیدا کند!

 

منظور انکار وجود احتمال تمدّنی از دست رفته نیست. بلکه گفتنی است که در مورد این شهرها و تمدّن آنها چیزی نمی‌توان گفت مگر آنکه عملیّات باستان‌شناسی کافی صورت پذیرد، اشیاء و آلات بدست آمده مورد مطالعه‌ی علمی قرار گیرد و آنگاه که وجود چنین شهرهایی به اثبات رسد این مسأله روشن شود که آیا این شهرها در استفاده از آب رودخانه، به نحوی ابتدایی، موقعیّت مردم امروز پارس‌آباد را داشته‌اند یا نه؟ چه می‌دانیم که لازمه‌ی اسکان و ده‌نشینی که بعداً به شهرنشینی تبدیل می‌شود، بوستان‌کاری و کشاورزی است ـ مخصوصاً کشت آبی ـ چیزی که فلسفه‌ی وجودی پارس‌آباد بوده است.

 

بسیار گفته‌اند ایرانیان قدیم در استفاده از آب به وسیله‌ی قنات «= کانال) استاد و پیشرو بوده‌اند. با این حال اگر روزگاری؛ تمدّنی در شانه‌ی جنوبی رود ارس وجود داشته، بی‌شک از چنین امکانی ـ امکان فاریاب کردن زمین زراعی به وسیله‌ی رود ارس ـ برخودار بوده است. قراینی در دست است که انسان را وا می‌دارد تا حدس بزند کانالهای کم‌عمقی که در جابه‌جای این پاره از دشت وجود دارد و به کانالهای نادری معروف‌اند، احتمال سابقه‌ی دیرینه‌تری دارند. این تنها یک حدس است در کنار یک واقعیّت. و آن اینکه زمین این پاره از دشت، برای دیم‌کاری مناسب نیست و خشکسالی مداوم آن را تهدید می‌کند. نمونه‌اش را در هفت هشت سال گذشته دیدیم. مگر آنکه فرض کنیم تغییرات آب و هوایی مهمّی بعد از فروریزی تمدّن باستانی بوجود آمده باشد.

 اگر این فرض را کنار بگذاریم در‌می‌یابیم که تهدید خشک‌سالی و عدم بهره‌برداری صنعتی به منظور آبیاری زمین زراعی دو متغیّر اجتناب‌ناپذیری بوده است که پارس‌آباد و حوالی آن را برای مردم غیر قابل سکونت دایمی ساخته است کما اینکه به محض استفاده‌ی کشاورزی از آب ارس اسکان شروع شد و پارس‌آباد شکل گرفت.

 

در حد فاصل بخش تاریک جلگه‌ی مغان (قسمت پارس‌آباد) و بخش امروزی و روشن آن، یک فاصله‌ی زمانی تقریباً هزار ساله قرار گرفته است. و مبداء این حد فاصل مساعی جغرافی‌دانان مسلمان از قرن چهارم هجری به بعد است که گاهی با پای پیاده حدود «بلاد» و «قراء» ـ شهرها و روستاها ـ را مساحی می‌کردند. آنان از «مغان» که به صورتهای «موغان»، «مغکان»، «موقان» ثبت کرده‌اند، غفلت نکرده‌اند.

 

گی لسترنج که متخصّص جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی است نوشته‌های جغرافی‌دانان نامبرده را در کتاب خود خلاصه کرده، می‌گوید: «موغان یا مغکان یا موقان نام دشت باتلاغی بزرگی است که از دامنه‌ی کوه سبلان تا کناره‌ی خاوری دریای خزر کشیده شده و در جنوب مصبّ رود ارس و شمال کوههای تالش قرار دارد. کرسی موغان در قرن چهارم، شهری بوده، به همان نام، که اکنون تعیین محل دقیق آن دشوار است.

 

تعیین محل دقیق کرسی مغان کاری شایسته بوده و وجهه همت کسانی است که شناخت جغرافیای تاریخی مناطق و کشف اماکن باستانی را مشغله‌ی ذهنی و علمی خود ساخته‌اند. کار باستان‌شناسان را به خودشان واگذاریم و امیدوار باشیم که به زودی در مغان اقدام به حفاری خواهند کرد و جنبه‌های گوناگون زندگی نیاکان ما را روشن خواهند کرد. به واقعیّت بنگریم.

 

عمر پارس‌آباد تقریباًٌ به اندازه متوسط عمر ساکنان آن است. در سال 1330 پارس‌آباد به وسیله‌ی مهندس پارسا مدیر عامل شرکت شیار بنیاد نهاده و به همین سبب پارسا آباد خوانده شده است امّا بعدها به دلیل اشکال در تلفّظ «دو الف بلافاصله» یکی از الفها حذف شد و شکل نوشتاری پارس‌آباد صورت امروزی خود را یافت «پارس‌آباد»

 

موقعیّت پارس‌آباد یعنی طول جغرافیایی 38 و عرض شمالی 39 درجه، از فروریزی شهرهای افسانه‌ای دوازده‌گانه تا حضور شرکت شیار (1330) محل قشلاقی دامداران بوده است و البته به دلیل وابستگی زمین به آسمان یعنی انتظار باران، استفاده‌ی اقتصادی غیر دامداری از عرصه‌ی دشت مغان ممکن نمی‌شده است و همین مسأله جایگاه مناسبی برای حیات وحش ایجاد می‌کرده که اشتهار آهوی مغان از همین زاویه‌ی دید قابل بحث است.

چنین است که این پاره از دشت، خالی از حضور صنعت و شهر، به عرضه‌ی رقابتهای دائمی شبانکاران با همدیگر در قرنهای گذشته و بعدها عرصه‌ی جنگهای ایران و روس و همچنین نا آرامی‌ها و ستیزه‌جویی‌های طایفه‌ای در عصر قاجار تبدیل می‌شود. ناآرامی‌هایی که به موجب آن شاه قاجار به خانلرخان اعتصام‌الملک مأموریّت داد تا به مغان بیاید و مأمور «سرشماری و قطع و فصل دعاوی شاهسون بشود.»

 

شرکت شیار و بعدها بنگاه عمران دشت مغان با در دیدرس نهادن گونه‌ای دیگر از زندگی ـ کشاورزی ـ و نیز با در اختیار نهادن زمین زراعی موجب جذب مهاجران از شهرها و آبادیهای دور و نزدیک و جلب و جمع ایلات و عشایر شد. و بعدها تشکیلات شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان که به نوعی برآیند همان بنگاه عمران مغان و شرکت شیار بود (و همه‌ی اینها محصول اقلیم جذاب مغان بود) به این جذب و جمع سرعت بخشید و در اندک مدّتی که به سختی بر نیم‌قرن بالغ می شود وضعیتی پیش آمد که پارس‌آباد امروز را داریم. 

شکل گیری و رشد دامن‌گستر این شهر محصول چرخه‌ی موج‌واره و به هم‌پیوسته‌ی کار و زمین و سرمایه همراه با نیروهای متخصص و ابزارهای پیبشرفته‌ی کشاورزی و صنعتی است پارس‌آباد از نمونه‌های برجسته‌ی یک شهر نوبنیاد است که از پیش طرّاحی شده نیست. از 20 ساله تا 70 ساله نمی‌توان کسی را سراغ گرفت که شاهد نطفه بستن، بدنیا آمدن و کامل شدن محلّه‌ای نبوده باشد.

 

به طور کلّی شاید بشود گفت که پارس‌آباد جزء نادر شهرهایی است که ساکنان آن شاهدان توسعه‌اش هستند.

 

پارس‌آباد شهر بزرگی است. نه از این نظر که اماکن باستانی و آسمان‌خراشهایش چشم هر بیننده‌ای را به خود خیره کند و نه حتّی علیرغم انبوه جمعیّت دانشگاهی، چنان دانشگاهی داشته باشد که بشود به آن افتخار کرد. خیلی از شاخصهایی که درجه‌ی بزرگی و رفاه شهر را معیّن می‌کنند در پارس‌آباد وجود ندارد. این شهر که شهر مرفّهی نیست با وجود آنکه در اوّل راه است، امّا شهر بزرگی است از این رو که تفکّر روستائی و قبیله‌پرستی ایلاتی را به سرعت پشت سر نهاده و به تفکّر و تعقّل شهری رسیده است و اگر با یک دست در حال صدور کالاهایی مانند گندم و پنبه و شکر و موادّ لبنی به تمام نقاط ایران است با دست دیگر می‌نویسد و به صدور اندیشه می‌پردازد و از آنجائیکه ذهن و عین شهر در ساختار آینده‌ی آن اثر قاطع دارند، توسعه‌ی مضاعف شهر در آینده نیاز به حدس و پیشگویی ندارد.  

 

اگر بخواهیم پارس‌آباد را با یک شهر بزرگ بسنجیم درخواهیم یافت که معمولاً نیروی کار از حاشیه‌ی شهر به درون آن جذب می‌شود. در اینجا این روند درست برعکس است یعنی نیروی کار از شهر به بیرون سرریز می‌کند و شبانه به خانه بر می‌گردد، به شهر. به شهری که عیناً و ذهناً هر روز گسترش بیشتری می‌یابد و پنبه‌زارها و گندمزارها و کارگران و همزمان با آنها متخصّصان هر روز به توفیق دیگری نایل می‌آیند.

 آنچه این توفیق را به این شهر نوجوان ارزانی کرده است، تعدد بسیار زیاد قبایل ساکنان آن است به طوری که کسی نمی‌تواند خود را بومی بنامد و در عین حال هیچ کس غیر بومی نیست. افراد را هدفها و آرمانها به یکدیگر مرتبط می‌سازد و نه ایلات و قبایل.

 هوای شهر نه ماه معتدل است و سه ماه تقریباً سرد.

 

اندیشه‌ها، متساهلانه نفس می‌کشند، رشد می‌کنند و به تفکّر می‌رسند. تفکّر به تمدّن شکل می‌دهد و زبان وسیله‌ی تبادل تفکّر و اندیشه است. شناخت یک منطقه از طریق شناخت ذهن و زبان آن مطمئن‌ترین نوع شناخت است.

 

مردم پارس‌آباد همچون مردم سایر نقاط آذربایجان به زبان ترکی آ‎ذربایجانی تکلّم می‌کنند. متأسّفانه الفبای خاصّی برای این زبان وضع نشده است. این زبان اصوات مخصوصی دارد که نوشتن و خواندن آن را به خط عربی مشکل می‌سازد، از این رو که اصوات اختصاصی زبان ترکی آذربایجانی در این خط می‌شکند. این زبان در مقایسه با زبان فارسی نوعی مصدر مرکّب دارد که امکان بالقوّه‌ای برای آن پدید می‌آورد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:,ساعت21:56توسط شهرام آذروند | | نظر دهید